محبوبم سلام.
بعد از 12 سال، دیروز اولین تولدم بدون حضور تو بود، ولی خوب میدونم که روحت کنارمون بود.
خوب میدونی که بعد از تو هیچ چیزی بر من مبارک و میمون نیست به غیر از وصال تو؛
در نبود تو دخترمون خیلی سعی می کنه که جای خالی تو رو پُر کنه؛
دیروز رو هم که دیدی چطور برای بابا، تولد پدر دختری گرفت.
دلم میسوزه و به درد می آید.
برای تو، برای دخترمون و برای خودم؛ همه ی ما سوختیم و سوخیتم...
راستی تا حالا فرصت شده که از خدا بپرسی حکمت این مصیبت عظمی چی بود؟
دلیل بی مادر شدن دخترمون و گریه ها و بهانه گیری هاش، نگاه های پر از غصه اش به بچه هایی که مادر دارند واسم مادر را به زبون می آورند...
یا سوالات دخترمون از من وقتی وارد یک جمعی می شیم که بابا، اینا میدونند من مامان ندارم؟ و من در جوابش ....
میگم، از طرف من به خدا بگو: الان دیگه حالت خوبه؟ کِیفَت کوکه؟ خنده به لبانت جاریه؟ یک کلام حال ما، حالت رو خوش کرده؟
عزیزترینم خیلی دلتنگتم و ....
Roo
تمامش کن...برچسب : نویسنده : dtobegoonlinef بازدید : 64