بعد از مدتها دیدنت چقدر برایم سنگین بود، اینکه نگاهت را از من بدزدی و به بهانه ی اینکه ندیدمت با کسی دیگر مشغول گفتگو شوی...
با هم ولی تنها؛ البته شاید این کلام کاملا یک طرفه باشد از جانب من به سوی تو...
شعر نشانی اول از سید علی صالحی را میخوانم آن قسمتی که گفته است:
من دیدم از همان سرِ صبحِ آسوده
هی بوی بال کبوتر و
نایِ تازهی نعنای نورسیده میآید
پس بگو قرار بود که تو بیایی و … من نمیدانستم!
دردت به جانِ بیقرارِ پُر گریهام
پس این همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟
کجا بوده ای؟ راستی مسافرت خارج از کشورت به کجا رسید؟ نفرین به دروغ هایی که تنها یک معنی میدهد... اینکه نباشی.
Roo
تمامش کن...برچسب : نویسنده : dtobegoonlinef بازدید : 158