من رفته ام...

ساخت وبلاگ

اشتباه بود آنچه در ذهن میگذراندمو به شوق رسیدنش پشت پا به همه ی شرایط مطلوب میزدم و هر گاه در دادگاه وجدان با خود روبرو میشدم، تنها یک استدلال می آوردم که، دوستش دارم.

حماقت محض است دوست داشتن کسی که هر بار او را میخوانی جوابت نمیدهد.

هر گاه عاشقانه هایت را تقدیمش میکنی، پس میزند.

هرگاه واژه ی مقدس دوستت دارم را به زبان می آوری، می گوید: من اصلا.

هرگاه که او را میبینی بجای ترانه ی عاشقی، دنیایی از شکوه و نکوهش بر سرت فرود آورد و تو زیر لب، گوشه ی دل بگویی دوستت دارم؛ و او چه می داند دوست داشتن یعنی چه؟ طبیعیست!

چون که او هیچگاه نخواسته است تو را دوست داشته باشد، لذا معنی حرف های تو رو نمیفهمد.

حماقت است دلت را به کسی بدهی که اصلا نداند دل چیست و جایگاهش کجاست.

و چه درد آور است، وقتی تن به خواسته اش میدهی و می‌گویی: باشد هر آنچه که تو بخواهی من او را انجام می‌دهم ؛ و در اوج سنگ دلی و بی تفاوتی بگوید، برو...

و من تصمیم بر رفتن گرفته ام چون تو، معشوقه یِ عشق یک طرف ام امر به رفتن کرده ای و عاشق کی تواند تاب آورد حرف معشوق اش بر زمین ماند.

Roo

تمامش کن...
ما را در سایت تمامش کن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dtobegoonlinef بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1398 ساعت: 20:43